اما در این میانه بازی و تغییر جهت عده ای بسیار قابل توجه و البته مایه ی شرمندگیست. چندان هوش بالایی هم نمی خواست تا عده ای نان به نرخ روز خور دریابند که پیروز انتخابات چه کسی است تا بر آنچه ظاهرا سابقه ی اصلاح طلبی داشتند یک شبه لگد زده و خود را به ستاد آقای رییسی پناهنده کنند.

امیرحسین جاوید؛ درست است فرمول انتخابات بسیار ساده شده است. آنقدر ساده که دیگر همه می دانند ماجرا از چه قرار است. حقیقتا چندان نیازی به هیچ مناظره و تبلیغات و تریبون آزاد هم نیست.‌ کسانی که می خواهند رای بدهند قطعا رای خواهند داد و البته از تهران تا دهلران هم، رای دهندگان، همه می دانند به چه کسی رای بدهند.
بهر روی!
اما در این میانه بازی و تغییر جهت عده ای بسیار قابل توجه و البته مایه ی شرمندگیست. چندان هوش بالایی هم نمی خواست تا عده ای نان به نرخ روز خور دریابند که پیروز انتخابات چه کسی است تا بر آنچه ظاهرا سابقه ی اصلاح طلبی داشتند یک شبه لگد زده و خود را به ستاد آقای رییسی پناهنده کنند.
اصول گرایی، اصلاح طلبی، دگر اندیشی و یا هر مرام دیگر فکری بهرحال خط و خطوط فکری و سیاسی اند. تعلق به هر کدام از مرام ها و جریانات سیاسی امر آزادیست و به اندیشه و انتخاب خود افراد مربوط است‌.‌ تفتیش عقایدی در کار نیست.‌ تغییر جهت سیاسی هم می تواند برای کسانی پیش بیاید و حرجی نیست. اما پرسش اینجاست آیا در مرام و تفکر اصلاح طلبی تغییری پیش آمده، یا آیا مثلا اصول گرایی از مواضع فکری و سیاسی خود فرو آمده که باعث نزدیکی و بی مرزی اینان چنان شده است که لغزیدن از این سو به آن سو بی اشکال، نامحسوس و نامرئی باشد. یا چیز دیگریست. تا جایی که ما می بینیم اصلاح طلبی همان است و حتی نزد برخی از اصلاح طلبان، در مواضع اصلاحی، رادیکال تر هم شده است. اصول گرایی هم همان است و از اتفاق اصول گرایان هم در پیش برد اهداف و نظرات خود، رادیکال تر و مصمم تر شده اند.
پس چه اتفاقی افتاده است، چه تحولی در این جریانات پیش آمده که، برخی کسان که در ستادهای خاتمی و روحانی ابلاغ عضویت و مسوولیت داشته اند و سالیان ادعای تحول خواهی و اصلاح طلبی شان گوش جهان را کَر کرده بود یک شبه خوابیدند و بیدار شدند و فهمیدند که باید توبه نامه بنویسند و دخیل بر ستاد اصول گراترین اصول گرایان ببندند. خُنک تر آنکه برخی از این کسان اعضا و صاحبان برخی تشکل ها و احزاب اصلاح طلب بوده اند و روزگاری به نوعی، به اساس نامه این تشکیلات اعلام وفاداری کرده اند و خود در جلسات و انجمن ها حضور داشته اند. باز هم خُنک تر اینکه برخی از این باهوشان از دولت روحانی به عنوان اصلاح طلب سمت گرفته اند و عده ای هنوز در سمت های خود هستند. عجیب اینکه عده ای به نام اداره و حتی اداره کل متبوع خود بنر حمایت از آقای رییسی و قطعا به هزینه ی بیت المال چاپ کرده اند، مگر نمی دانید که این کارها جرم و تخلف است؟
واقعا چگونه می توان این فرایند تغییر رنگ را توضیح داد!؟
شاید بتوانند.
اما خوب است این حضرات بدانند اول که بعید است با این گونه تاکتیک های حقیرانه و فرصت طلبانه در سمت ها و منافع خود بمانید. شما را خوب خواهند شناخت. امروز ستادها و آغوش اصول گرایان به روی شما باز خواهد بود اما آنها شما را باور نخواهند کرد. آنها خوب می دانند این گردش به راست یک دفعه ی شما برای چه بوده است و می دانند که شما هیچ تعلق فکری و احساسی به مرام آنها ندارید همانطور که به مرام و جریان خود نداشتید.‌ شما را باور نخواهند کرد و هیچگاه به شما اعتماد نخواهند داشت. خود را چوب دو سر طلا کردید. از این جا رانده، از اون جا مانده. مردم هم شما را خوب شناخته اند و نام تان را در دفتر اذهان و خاطرات خود با خط قرمز و عناوین بی مرامی و القاب ناخوشایند می نویسند.‌
خواهید دانست که اینچین مایه دار نمی شود و به نوایی نمی رسد ولو که بسیار بعید، در پُست و مقام خود بمانید و یا به مایه و ثروتی دست یابید.‌ مایه و ثروت اصلی درونِ انسان، و خاطر آسودگی از شرفیست که چوبِ حراجِ تزویر و منافع ناچیز نخورده است. مایه اصلی اندیشه ی انسان است که اگر دانستی حقیقت و حقانیتی در آن هست بهتر است سعی در ترویج آن داشته و یا دست کم سکوت کنی، نه اینکه با وزش بادها به این سو و آن سو خم شوی و بچرخی وکاری کنی که کسی از تو پذیرا نیست حتی درون خودت.‌